عامل دیگرى كه ما را به این كار واداشت، و حتى دل خوشى ما هم همین بود، مى دیدیم كه این روز به على و اولاد آن حضرت (علیهم السلام) منتسب است به نحوى كه نوروز را نام مبارك على(ع) و این روز را روز اهل بیت و شیعیان آنها مى نامند.
بخصوص در سالى تنفس كردیم كه بنا به فرموده مقام معظم رهبرى، هم در آغاز و هم در پایان خود، مزین به عید مبارك غدیر است، خیلى مناسب است كه ما این سال را به این مناسبت سال امام امیرالمومنین على بن ابى طالب(ع) بدانیم و بنامیم و خودمان را به آن بزرگوار نزدیك كنیم. [3] این مطلب ما را مصمم به تحقیق در این مهم كرد كه شاید قدمى هرچند كوچك براى نزدیكى به زوایاى وجودى آن حضرت باشد. ان شإ الله.
به یارى خداوند متعال در این نوشتار طى مباحثى مختلف از قبیل بحث روائى، فقهى، اصولى، تاریخى و رجالى پیرامون نوروز بحث مى نماییم.
گزیده اى از روایات در شإن و عظمت نوروز
1- به على(ع) هدیه نوروزى عطا شد، فرمود: این (هدیه) چیست؟
گفتند: یا امیرالمومنین(هدیه) روز نوروز است پس على(ع) فرمود: «هر روز را براى ما نوروز بسازید». [4]
2- محمد بن سیرین مى گوید:به على (رضى الله عنه) هدیه نوروزى عطا شد، فرمود: «هر روز را روز پیروزى قرار دهید».
ابو اسامه مى گوید: (على) اكراه داشت از این كه بگوید: (هر روزى) نوروز است». [5]
3- اسماعیل بن حماد بن ابى حنیفه گفت: من اسماعیل پسر حماد پسر ابى حنیفه پسر نعمان پسر مرزبان از فرزندان آزاده فارس هستم. خدا اصلا ما را بنده قرار نداده است، جدم در سال هشتاد متولد شد، و او را پیش على بن ابى طالب(رضى الله عنه) بردند در حالى كه او كوچك بود، پس على براى جدم دعا كرد كه خداوند به او و به ذریه اش بركت بدهد و ما امیدواریم از جانب خدا كه این دعا در حق ما به خاطر على مستجاب شده باشد.
اسماعیل بن حماد گفت: نعمان بن مرزبان، آن همان كسى است كه فالوذج را در روز نوروز به على هدیه داد، پس على(ع) فرمود: هر روزى نوروز ماست». [6]
4- نیز از او(على(ع» نقل شده است كه به آن حضرت پالوده هدیه دادند، فرمود:
به چه مناسبت است؟ گفتند: به مناسبت روز نوروز، فرمود: اگر قدر بدانید پس هر روزى نوروز است». [7]
روایات دیگرى هم در این خصوص داریم كه نشان مى دهد در آن زمان بسیارى از مردم به خدمت على(ع) هدیه نوروزى مى برده اند و آن حضرت قبول مى فرمودند.
هدیه ها غالبا عبارت بودند از شكر، پالوده، سمنو و گاه لباسهاى گرانبهاى زرباف كه در ظرفهایى از نقره مى گذاشتند و به خدمت آن حضرت مى بردند.
5- معلى بن خنیس از امام صادق(ع) نقل مى كند كه فرمود:
همانا نوروز، همان روزى است كه پیامبر(ص) براى على(ع) در غدیر خم از مردم عهد گرفت پس مردم اقرار كردند به ولایت پس خوشا به حال كسى كه به عهد خود ثابت قدم ماند و واى به حال كسى كه آن را شكست.
و آن همان روزى است كه رسول خدا(ص) على(ع) را به سوى وادى جن روانه كرد پس از آنها عهد و پیمان گرفت.
و آن همان روزى است كه على(ع) در آن روز بر اهل نهروان غالب شد و ذوالثدیه را كشت.
و آن همان روزى است كه قائم ما اهل بیت و صاحب امر ظاهر خواهد شد و خداوند او را به دجال غلبه مى دهد، پس آن حضرت دجال را بر كناسه كوفه به دار مى كشد. و هیچ نوروزى نیست مگر آن كه ما در آن انتظار فرج را داریم، براى این كه نوروز از ایام ماست، ایرانیان آن را حفظ كرده اند، و شما(عرب ها) آن را ضایع كردهاید.
پس پیامبرى از پیامبران بنى اسرائیل از خداوند خواست كه زنده كند قومى را كه از ترس مرگ از خانه هایشان بیرون رفتند و آنها هزاران نفر بودند و خداوند همه آنها را بمیراند.
پس خداوند به آن پیامبر وحى كرد كه در گورهاى آنها آب بریزید، پس ریختن آب به آنها در همین روز بود پس زنده شدند و حال این كه سى هزار نفر بودند پس آب ریختن در روز نوروز سنت قدیمى گردید، اما هیچ كس علت آن را نمى داند مگر راسخان در علم و آن اولین روز از سال ایرانیان است. [8]
این حدیث و حدیث بعدى كه معلى از امام صادق(ع) نقل كرده است، در چند كتاب روائى و فقهى آمده است كه در آنها اختلافاتى دیده مى شود ما در میان این چند كتاب به كتاب «المهذب البارع» اعتماد كردیم و حدیث را از آنجا نقل كردیم به چند علت كه بعد در بحث سندى احادیث بیان مى شود و مرحوم مجلسى در بحار این دو حدیث را به یك سند متصلا نقل كرده است.
معلى گفت: امام(ع) این حدیث را به من املإ كرد و من از املإ امام نوشتم.
6- و همچنین روایت شده از معلى گفت: وارد شدم بر ابى عبدالله(ع) در بامداد روز نوروز پس (حضرت) فرمودند:
اى معلى آیا این روز را مىشناسى؟
گفتم: نه. و لكى روزیست كه ایرانیان از آن تجلیل مى كنند و در آن به همدیگر تبریك گفته و دعاى خیر مى كنند.
فرمود: این چنین نیست قسم به خانه كهن(كعبه) كه در دل (شهر) مكه است نیست این روز مگر براى یك امر قدیمى كه آن را براى تو تفسیر مى كنم. تا این كه از آن مطلع شو.
پس گفتم: اگر این علمى را كه نزد شما را فرا گیرم براى من دوست داشتنى تر است از این كه تا ابد زندگى كنم، و خداوند دشمنان شما را نابود كند.
فرمود: اى معلى روز نوروز همان روزیست كه خداوند در آن از بندگانش عهد گرفت كه او را عبادت كنند و هیچ چیزى را شریك او ندانند و این كه به رسولان و انبیإ و اولیایش ایمان بیاورند و آن اولین روزیست كه خورشید در آن طلوع كرده، و بادهاى باردار كننده در آن وزیده است و گلها و شكوفه هاى زمین آفریده شده است. و آن روزیست كه كشتى نوح(ع) به كوه جودى قرار گرفته. و آن روزى است كه در آن قومى كه از ترس مرگ از خانه هاى خود خارج شدند و آنها هزارها نفر بودند پس خداوند آنها را میراند و سپس آنها را در این روز زنده كرد. و آن روزیست كه جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل گردید.
و آن همان روزیست كه ابراهیم(ع) بتهاى قوم خود را شكست. و آن همان روزیست كه رسول خدا(ص) امیرالمومنین على(ع) را بر دوش خود سوار كرد تا بتهاى قریش را از بالاى خانه خدا به پائین انداخت و آنها را خرد كرد. [9]
7- معلى بن خنیس از آقا امام صادق(ع) درباره نوروز روایت كرد فرمود:
هر وقت نوروز شد، پس غسل كن، و پاكیزه ترین لباسهایت را بپوش و خوش بو كن خود را با بهترین عطرهایت.
و آن روز را روزه بدار.
پس زمانى كه نافله هاى (نمازهاى ظهر و عصر) و خود نمازهاى ظهر و عصر را خواندید پس بعد از اینها چهار ركعت نماز بخوان (به این نحو:) در اول هر چهار ركعت سوره فاتحه الكتاب بخوان و ده بار سوره «انا إنزلناه فى لیله القدر» و در ركعت دوم فاتحه الكتاب و بعد ده مرتبه «قل یا ایها الكافرون» و در ركعت سوم فاتحه الكتاب و بعد ده مرتبه «قل هو الله إحد» و در ركعت چهارم فاتحه الكتاب و بعد ده مرتبه سوره «ناس و خلق» را بخوان.
و بعد از خواندن این چهار ركعت (كه به رو ركعت باید خوانده شود) سحده شكر كن و در سجده دعا كنه(برا یخودت) كه گناه پنجاه سال تو آمرزیده شود. [10]
8- روایت شده از نبى اكرم(ص) كه فرمود: براى على(ع) هفده اسم است.
پس ابن عباس گفت: یا رسول الله به ما خبر بده كه آن اسمإ چه هستند؟
پس پیامبر(ص) فرمود: اسم او نزد عرب «على» و نزد مادرش «حیدره» و در تورات «الیا» و در انجیل «بریا» و در زبور «قریا» و نزد روم «بظرسیا» و نزد فرس «نیروز» و نزد عجم «شمیا» و نزد دیلم «فریقیا» و نزد كرور «شیعیا» و نزد زنج «حیم» و نزد حبشه «تبیر» و نزد ترك «حمیرا» و نزد ارمن «كركر» و نزد مومنین «سحاب» و نزد كافرین «مرگ سرخ» و نزد مسلمین «وعد» و نزد منافقین «وعید» و نزد من «طاهر مطهر» است و اوست جنب خدا و نقس خدا و دست راست خداى عزوجل. بعد پیامبر(ص) به این دو آیه شریفه استشهاد كرد قول خداوند:
«خداوند شما را از نفس خود بیم مى دهد» و قول خداوند: «بل دستان او بازند، هر جور كه بخواهد ، انفاق مى كند». [11]
شرح و توضیح مراد احادیث
در واقع ائمه اطهار(علیهم السلام) نوروز را به روزى كه خداوند در آن معبود و مسجود شده و دین و امر خداوند در آن ظاهر و غالب شده، تفسیر كردهاند.
و این معنا از احادیثى كه از امیرالمومنین على(ع) روایت شده است، كاملا به دست مىآید چنانكه آن حضرت فرمودند: «هر روز ما نوروز است». [12] چون پیداست كه ائمه اطهار(علیهم السلام) همواره به طاعت و پرستش خداوند مشغولند.
و یا در حدیثى دیگر فرمودند: «هر چیزى را براى ما اختیار كنید كه در این صورت هر روزتان نوروز است». [13] و یا در حدیثى دیگر فرمودند: «اگر قدر بدانید هر روزى نوروز است». [14] یعنى اگر معصیت خداوند نكنید و قدر عمر خود را بدانید و هر روزى پیشرفتى داشته باشید، آن روزتان نو و تازه است و الا اگر پیشرفت نداشته باشید و درجا بزنید پیداست كه این روز همان روز گذشته مى شود و در این صورت نه نوروز بلكه كهنه روز خواهد بود.
و چنانكه در حدیث آمده است كه «هركس دو روزش باهم مساوى باشد،زیان كرده است». [15]
و بالاخره كلام گهربار على(ع) كه فرمود: «هر روزى كه در آن معصیت نكنید، آن روز عید است». [16] در مورد نوروز هم همین حكم صادق است.
بنابراین از دیدگاه ائمه اطهار(علیهم السلام) هر روزى كه در آن معصیت خداوند نشود و بلكه در آن روز امر دین خداوند ظهور و تبلور داشته باشد آن روز نوروز است و به همین خاطر امام صادق(ع) آن ایام را نوروز مى خواند چون در غدیر خم امر خداوند ظاهر و غالب شد و دین او كامل شد و یا در بیعت دومى با على(ع) [17] و یا در جنگ نهروان كه على(ع) پیروز شد در واقع دین خدا پیروز شد و به این سبب خداوند عبادت شد.
و یا روز نزول جبرئیل به پیامبر اكرم(ص) به این خاطر نوروز است كه سرآغاز توحید و عبادت خداوند و دورى از شرك و جهالت است.
و بالاخره اگر روز ظهور مهدى(ع) نوروز نامیده مى شود، به خاطر پیروزى كامل دین و امر خداوند بر شرك و نفاق مى باشد و به همین خاطر روزى تازه و نو نامیده مى شود چون دنیا روزى تازه را شروع مى كند و در تمام این امور كه در حدیث ذكر شده، اگر نوروز نامیده مى شود به خاطر این است كه دنیا با این اتفاقات مهم روزى جدید و تازه را آغاز مى كند و به همین اعتبار 22 بهمن 57 را هم باید نوروز بنامیم.
بنابراین به این نتیجه مى رسیم كه نوروز در احادیث، یك روز خاصى از سال نمى باشد پس احادیث نمى توان براى اثبات مدعاى خود تمسك بجوییم چه مدعاى ما نوروز معروف و مشهور در موقعى خاص از سال است.
نوروز سند افتخار ایرانیان
اما تحقیق مطلب این است كه هر چند در نظر ابتدائى از این احادیث چنین مطلبى استفاده مى شود بخصوص از احادیث امام على(ع). اما با توجه به سوال و جواب راویان این احادیث به نظر مى رسد كه مقصود از نوروز، همان روز خاص است. مثلا «معلى» مى گوید:
«در روز نوروز بر امام صادق(ع) وارد شدم امام سوال مى كرد: «آیا این روز را مى شناسى؟».
معلى: «این روزى است كه ایرانیان آن را تعظیم مى كنند و در آن به همدیگر هدیه مى دهند».
امام: «قسم به خانه كعبه كه در مكه است، این روز نمى باشد مگر به خاطر یك امر كهن». و یا جملات پایانى حدیث امام(ع) كه مى فرمایند:
«هیچ روز نوروزى نمى باشد الا این كه ما در آن انتظار فرج را داریم براى این كه آن از ایام ما و ایام شیعیان ما است [18] كه ایرانیان آن را حفظ كرده اند و شما (اعراب) آن را تباه كرده اید».
همه اینها شاهد بر این مطلب است كه از نوروز روز خاصى را اراده كرده اند كه همان اول سال ایرانیان باشد و حتى در بعضى از احادیث تصریح شده است كه آن نوروز اول سال ایرانیان است.
پیداست آن نوروزى كه ایرانیان آن را از قدیم الایام حفظ كرده اند، غیر از همان عید نوروز معروف و مشهور چیز دیگرى نمى باشد.
پس این شبهه كه منظور از نوروز در احادیث، نوروز «وصفى» است، نه نوروز «علمى» بى مورد است.
همین جواب را مى شود در مورد احادیث مروى از على(ع) هم داد چون على(ع) این سخنان را براى كسى كه در روز نوروز براى حضرت فالوده برده بود، بیان داشتند. مطلبى كه از این احادیث استفاده مى شود، این است كه نوروز در طول اعصار مختلف به وسیله وقوع تحولات بزرگ دینى و اجتماعى در آن همواره روح و حیات تازه اى به خود گرفته است به نحوى كه آن تحولات كه در نوروز واقع شده اند، شایسته این بوده اند كه آن روز را نوروزى دیگر بنامیم.
شاید كسانى كه جلوس جمشید به پادشاهى [19] و یا ورود او را به آذربایجان [20] علت پیدایش نوروز مى دانند همین مطلب را در نظر داشته اند یعنى چون تجدید آئین ایزد پرستى در روزگارى كه صابئیت حتى پادشاه زمان را هم به پیروى از خود وادار كرده بودند، در نظر مردم بسیار با اهمیت و بزرگ جلوه كرد آن روز را نوروز خواندند.
و همین باعث شد، كسانى كه اطلاع دقیقى از تاریخ پیدایش نوروز نداشتند، آن روز را علت پیدایش نوروز بدانند غافل از این كه نوروز از زمان حضرت آدم(ع) موجود بوده است.
در واقع منظور از خواندن چنین ایامى به «نوروز» نه این بوده كه آنها این امر را منشإ پیدایش نوروز بدانند، بلكه فقط خواسته اند، اهمیت و عظمت آن روز را بیان و معرفى كنند.
بنابراین با كمى دقت به این نتیجه مى رسیم كه احادیث، نوروز را به روزى كه براى تمام انسانها روزى نو و تازه است تفسیر كرده اند نه روزى نو و تازه براى هر فردى كه در طول شب و روز فردى مومن و موفقى بوده است، یعنى احادیث -همانطور كه از مواردى كه برشمرده اند، به دست مىآید- به افراد و جزئیات زندگى روز مره آنها نظرى ندارند، بلكه به تحولات اجتماعى و سیاسى كه به تمام انسانها و عقاید آنها حكومت دارد، نظر داشته و نوروز را از این حیث و جهت تعریف و تفسیر مى كند.
نوروز آئینه تمام نماى ولایت على(ع)
اشكال: استظهار مذكور با احادیث مروى از على(ع) مخالف است چون احادیث ظهور در امور جزئى و فردى دارند نه امور كلى و عام.
جواب: امام على(ع) در زمانى نبوده اند كه بتوانند واقعیت مطلب را آن جور كه هست، بیان كنند یعنى چنانكه از قرائن به دست مىآید، دشمنان على(ع) و اولاد آن حضرت با نوروز مخالف بوده اند و علت مخالفتشان هم با نوروز نه به خاطر این بوده كه نوروز را از رسوم مجوسیان و كفار مى دانسته اند، بلكه علت مخالفتشان این بوده است كه آنها مى دیده اند.
این روز از قدیم الایام در عالم به نام على(ع) و اولاد آن حضرت معروف و مشهور بوده است یعنى مى دیدند كه از اول خلقت خداوند سكه این روز را به نام نامى على(ع) و پیروان آن حضرت زده است لذا با این روز مخالفت مى كردند.
دلیل ما همان حدیثى است كه «ابن عباس» از پیامبر اكرم(ص) نقل مى كند و همانطور كه ملاحظه نمودید، در این حدیث پیامبر اكرم(ص) نوروز را نام و اسم على(ع) مى داند و مى فرماید: در میان ایرانیان اسم على(ع) نوروز است یعنى ایرانیان در زمان هاى گذشته على را به نام نوروز مى شناخته اند. و عید بزرگ خود را متبرك و متصف به نام على(ع) كرده اند هرچند حقیقت و مقصود این عید چیزى غیر از على(ع) و اولاد آن حضرت نمى باشد.
البته ایرانیان این عید را نسل اندر نسل از پیامبران و طبق حدیثى كه از امام باقر(ع) نقل خواهیم كرد، از حضرت آدم(ع) به ارث بردهاند.
بنابراین علت مخالفت اهل سنت با عید نورووز كاملا روشن مى شود و آن این كه آنها چون از پیامبر اكرم(ص) این حدیث و دهها حدیث مشابه دیگر را درباره نوروز و على(ع) شنیده بودند، با این روز مخالفت مى كردند.
آنها مى دانستند كه اگر با نوروز مخالفت و مقابله نكنند، باید مقام خلافت و سرپرستى مسلمانان را كه به بهاى دین و آخرت خود به دست آورده اند، از كف بدهند چون مى دیدند حیات و گسترش این عید حیات و گسترش على(ع) و یاران آن حضرت را به دنبال خواهد داشت.
پیداست كه این یك پیام بزرگ داشت و آن این كه از اول خلقت و آغاز حیات اولاد آدم(ع) على (ع) را به عنوان وصى و كامل كننده دین پیامبر آخرالزمان مى شناختند و به او اعتقاد داشتهاند.
و الا اگر آنها با سنت كنار مخالف بودند در نماز تكتف. [21] نمى كردند.
لذا آنها با نوروزى كه به روز میثاق و پیمان به توحید و نبوت و امامت ائمه اطهار(علیهم السلام) تفسیر شده است، مخالف هستند نه با نوروزى كه به هر روز پر خیر و سعادت تفسیر شود، بنابراین على(ع) ناچار بود كه از تعریف نوروز واقعى دست بردارد و نوروز را جورى تفسیر و تعریف كند كه با مذاق آنها سازگار آید.
پس على(ع) در واقع در كلام خودشان تقیه كرده اند و در صدد بیان نوروز واقعى نبوده اند و از جمله دلائلى كه دلالت بر تقیه بخصوص در زمان على(ع) مى كند، عبارت از حدیث امام صادق(ع) است كه فرمود: «شما (اعراب) نوروز را ضایع كردید».
مخالفت اهل سنت با نوروز در كتب فقهى
مخالفت اهل سنت با نوروز در كتب فقهى آنها هم كاملا آشكار است كه ما در اینجا قسمتى از چند كتاب معتبیر فقهى آنها ذكر مى كنیم:
در بدائع الصنائع: ج2، ص 79 گفته است: «روزه گرفتن در روز شنبه به تنهائى كراهت دارد چون تشبه به یهود است و همچنین روزه گرفتن در «نیروز» و «مهرجان» بدان این كه تشبه به مجوس است».
و در المغنى ج3، ص 99 گفته است: «روزه گرفتن روز «نیروز» و روز «مهرجان» به تنهائى كراهت دارد براى انى كه آن روزها روزهایى هستند كه كفار آنها را بزرگ مى شمارند».
از جمله دلائل دیگر كه دلالت مى كند كه ائمه اطهار(علیهم السلام) بخصوص على(ع) تقیه مى كردند حدیثى است كه قبلا از «سنن بیهقى» نقل كردیم. در پایان این حدیث «ابو اسامه» مى گوید: «على كراهت داشت بگوید نیروز» و به جاى نیروز گفت: «فیروز».
آیا امام نوروز را تفسیر كردند یا تحریف؟
در این جا این سوال پیش مىآید كه چرا امام صادق(ع) در هر دو روایت فرمودند: «افسره لك حتى تفهمه» و نفرمودند: «اخبره لك» و یا «اقوله لك»؟ با توجه به این كه امام(ع) در مقام اخبار از گذشته بودند.
به تعبیر دیگر: مى بایست امام(ع) مى فرمودند علت حدوث نوروز را براى تو نقل و یا بیان مى كنم نه این كه بفرمایند علت حدوث نوروز را براى تو تفسیر مى كنم و چون كلمه تفسیر ظهور در این دارد كه بدون این كه به علت پیدایش این روز و یا حتى خود این روز در نظر دیگران كارى داشته باشیم، بیائیم آن را بر محمل مورد نظر خود حمل كنیم یعنى در واقع بگوئیم نوروزى كه آنها مى گویند، و به آن اعتقاد دارند، نوروز نیست، بلكه نوروز این است كه من براى تو تفسیر و بیان مى كنم بخصوص با توجه به این كه امام(ع) در جواب معلى كه گفت: روزى است كه عجم از آن تجلیل مى كنند و در آن به همدیگر تبریك مى گویند فرمود: نه این چنین نیست با این كه معلى هم مى دانست كه نوروز در چه موقعى از سال است و رسم و رسوم آن را هم مى دانست و براى امام(ع) تعریف كرد و اتفاقا تعریف معنى كاملا منطبق بر نوروز بود ولى با این حال امام این تعریف را رد فرمودند و این دلیل بر این است كه امام خواسته اند نوروز را كه به معنى روز نو و تازه است، بنا به نظر و معتقدات خودشان تعریف و تفسیر كنند؟
جواب: تفسیر به معنى پرده برداشتن و ظاهر نمودن حقیقت و واقعیت چیزى است و گویا معنایى كه مجمل است، آن را با یك پرده و پارچه اى پوشانده اند و همین امر، سبب اجمال و دورى از معنى واقعى آن مى شود، و تفسیر این است كه این پرده كنار زده شده و معنى واقعى آشكار گردد.
نوروز هم گذشت زمان بر آن یك پرده ضخیم و تاریك انداخته كه ماهیت و حقیقت واقعى آن را از ما پوشانیده بود، و همین باعث شده كه مردم از نوروز و علت حدوثى آن برداشتها و تفسیرهاى مختلف و نادرستى بكنند. ولى در این میان این امام(ع) است كه با علم الهى خود از نوروز و علت حدوث آن به درستى خبر مى دهد چون به اعتقاد ما شیعیان امام(ع) چنان كه این كه از گناه به دور است، همچنین از اشتباه و خطا كه ناشى از جهل و غفلت و غیره است، نیز به دور مى باشد. در حدیث، كلمه و یا قرینه اى دال به این كه منظور از نوروز غیر از نوروز معروف و مشهور در نزد ایرانیان است وجود ندارد مگر «كلما» كه صرف ردع و منع است اما منظور امام این نیست كه با این جواب باور ایرانیان در مورد نوروز را رد كند، بلكه مى خواهد از علت واقعى نوروز خبر دهد توضیح این كه اگر امام تعریف معلى را رد كردند نه به خاطر این بود كه تعریف معلى نادرست بود و یا این كه امام(ع) مى خواست نوروز مورد اعتقاد و منظور خود را بیان كند ولى معلى از نوروز مورد اعتقاد ایرانیان خبرداد و امام هم رد فرمود، بلكه اگر امام این تعریف را رد فرمودند به خاطر این بود كه این تعریف یك تعریف سطحى و تعریف به رسم و رسوم بود و در این تعریف هیچ اشاره به علت وجودى نوروز نشده است و خود معلى در صدر حدیث هم بیان داشت كه من این روز را نمىشناسم اما ایرانیان چنین برخوردى با این روز دارند و گویا معلى مى خواست از این طریق نوروز را بشناساند كه امام معلى را از چنین تعریف منع و بازداشتند و خود در صدد تعریف واقعى آن برآمدند كه گذشت زمان باعث فراموشى علت واقعى نوروز و مراسم آن شده است.
حقیقت و جان مایه نوروز
حال امام مى خواهند با این بیان ما را متوجه علت واقعى نوروز بكنند كه نوروز یك تحویل سال و یا ابتداى فصل بهار به تنهائى نیست، بلكه اگر نوروز را نوروز مى خوانند این به خاطر وقایع و تحولات بزرگى چون غدیر و ظهور امام زمان در چنین روزى مى باشد و همین تحولات عظیم و بزرگ باعث بزرگى و عظمت این روز شده است و الا همه روزها در این كه یك روز هستند، هیچ فرقى باهم ندارند و عباراتى چون «براى این كه نوروز از ایام ماست، ایرانیان آن را حفظ كردند و شما آن را ضایع كردید» و یا آن اولین روز از سال ایرانیان است و یا پس آب پاشیدن در نوروز سنت شرعى گشت همه این عبارات كه در احادیث آمده است، دلالت مى كند كه منظور از نوروز همان نوروز مورد اعتقاد ایرانیان است نه چیز دیگر.
بنابراین با اطمینان كامل مى توانیم بگوئیم كه احادیث، نوروز را به عنوان روزى خاص از سال كه همان اول سال ایرانیان باشد، به روزى كه امر دین و قدرت خداوند در میان مردم و جامعه ظهور و تبلور یافته و استوار مى شود، تفسیر نمودهاند.
دنباله دارد
پىنوشتها :
[1]. ماهنامه درسهایی از مكتب اسلام.
[2]. المنجد، اقرب الموارد، معجم مفردات الفاظ القرآن، معجمع الفروق اللغویه، مجمع البیان، فرهنگ بزرگ جامع نوین، تحریم النوروز به نقل از كتاب «نوروز چه روزى است».
[3]. روزنامه جمهورى اسلامى 11/1/79 پیام رهبرى به مناسبت سال. گفتنى است كه این مقاله در سال 79 نوشته شده است.
[4]. «و اتى على (ع) بهدیه النیروز، فقال: ما هذا؟ قالوا: یا امیرالمومنین الیوم النیروز، فقال: اصنعوا لنا كل یوم نیروزا» (من لا یحضره الفقیه: ج3، ص 300).
[5]. «اخبرنا ابوعبدالله الحافظ، ثنا ابوالعباس محمد بن یعقوب، ثنا الحسن بن على بن عفان ثنا ابو اسامه عن حماد بن زید، عن هشام عن محمد بن سیرین قال: اتى على(رضى الله عنه) بهدیه النیروز، فقال: ما هذه؟ قالوا: یا امیرالمومنین هذا یوم النیروز. قال: فاصنعوا كل یوم فیروز» قال ابو اسامه كره إن یقول نیروز» (سنن بیهقى: ج1، ص 234).
توضیح : این كه ابو اسامه مى گوید: على اكراه داشت از این كه بگوید «نیروز است» برداشت نادرستى است چون ابواسامه در محضر على نبوده تا بگوئیم از چهره و یا كفیت كلام آن حضرت این مطلب را فهمیده است چون او این حدیث را به سه واسطه نقل مى كند بلكه على مى خواسته بگوید: «پیروزید» اما چون حرف «پ» در كلام فصیح عرب به كار نمى رود، لذا تعبیر به «فیروز» نمودند.
[6]. قال اسماعیل بن حماد بن ابى حنیفه انا اسماعیل بن حماد بن ابى حنیفه بن النعمان بن المرزبان من ابنإ فارس الاحرار و الله ما وقع علینا رق قط، ولد جدى سنه ثمانین(نسخه اى كه نگارنده دیده، «ثمانین» مى باشد. ولى احتمال هست كه در اصل «ثلاثین» باشد؛ زیرا اگر ثمانین باشد با دوران زندگانى امیرالمومنین(ع) سازگار نیست) و ذهب به الى على بن ابى طالب و هو صغیر فدعا له بالبركه فیه و فى ذریته و نحن نرجو من الله إن یكون قد استجاب لعلى. قال : و النعمان بن المرزبان هو الذى اهدى الى على بن ابى طالب الفالوذج فى یوم النیروز، فقال على «نوروزنا كل یوم». (الانساب: ج2، ص 37).
[7]. دعائم الاسلام: ج2، ص 326.
[8]. حدثنى المولى السید المرتضى العلامه بهإ الدین على بن عبدالحمید الساریه باسناده الى المعلى بن خنیس عن الصادق ان یوم الینروز هو الیوم الذى اخذ فیه النبى لامیرالمومنین على العهد بغدیر خم فاقروا فیه بالولایه فطوبى لمن ثبت علیها و الویل لمن نكثها و هو الیوم الذى وجه فیه رسول الله علیا الى وادى الجن فإخذ علیهم العهود و المواثیق. و هو الیوم الذى ظفر فیه بإهل النهروان و قتل ذا الثدیه. و هو الیوم الذى یظهر فیه قائمنا إهل البیت و ولاه الامر، و یظفره الله تعالى بالدجال فیصلبه على كناسه الكوفه. و ما من نیروز الا و نحن نتوقع فیه الفرج لانه من ایامنا حفظه الفرس و ضیعتموه ثم ان نبیا من انبیإ بنى اسرائیل سإل ربه إن یحیى القوم الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت فإماتهم الله فإوحى الیه ان صب علیهم المإ فى مضاجعهم، فصب علیهم المإ فى هذا الیوم فعاشوا و هم ثلاثون الفا. فصار صب المإ فى یوم النیروز سنه ماضیه لا یعرف سببها الا الراسخون فى العلم و هو اول یوم من سنه الفرس قال المعلى و املى على ذلك و كتبته من املائه. و عنه انه اهدى الیه فالوذج فقال: ما هذا؟ قالوا: یوم نیروز قال: فنیروزا ان قدرتم كل یوم یعنى تمادوا و تواصلوا فى الله. (عوالى اللئالى: ج3، ص 41 - المهذب البارع، بحارالانوار: ج56، ص 116 - وسائل الشیعه: ج5، ص 288).
[9]. و روى عن المعلى ایضا قال: دخلت على ابى عبدالله علیه السلام فى صبیحه یوم النیروز، فقال: یا معلى اتعرف هذا الیوم؟ قلت لا. و لكنه یوم یعظمه العجم و تتبارك فیه قال: كلا، و البیت العتیق الذى ببطن مكه، ما هذا الیوم الا لامر قدیم، افسره لك حتى تعلمه. فقلت: لعلمى هذا من عندك احب الى من إن اعیش ابدا. و یهلك الله اعدائكم. قال: یا معلى یوم النیروز، و هو الیوم الذى اخذ الله فیه میثاق العباد إن یعبدوه و لا یشركوا به شیئا و ان یدینوا فیه برسله و حججه و اولیائه، و هو اول یوم طلعت فیه الشمس و هبت فیه الریاح اللواقح، و خلقت فیه زهره الارض، و هو الیوم الذى استوت فیه سفینه نوح على الجودى. و هو الیوم الذى احیا الله فیه القوم الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احیاهم. و هو الیوم الذى هبط فیه جبرئیل على النبى و هو الیوم الذى كسر فیه ابراهیم اصنام قومه. و هو الیوم الذى حمل فیه رسول الله امیرالمومنین على علیه السلام على منكبیه حتى رمى اصنام قریش من فوق بیت الحرام فهشمها. (مدرك قبل).
[10]. عن المعلى بن خنیس عن مولانا الصادق(ع) فى یوم النیروز قال: اذا كان یوم النیروز فاغتسل و البس انظف ثیابك و تطیب باطیب طیبك، و تكون ذلك الیوم صائما. فاذا صلیت النوافل و الظهر و العصر فصل بعد ذلك إربع ركعات، تقرإ فى اول كل ركعه فاتحه الكتاب و عشر مرات «انا انزلناه فى لیله القدر» و فى الثانیه فاتحه الكتاب و عشر مرات «قل یا ایها الكافرون» و الثالثه فاتحه الكتاب و عشر مرات «قل و الله احد» و فى الرابعه فاتحه الكتاب و عشر مرات المعوذتین و تسجد بعد فراغك من الركعات سجده، الشكر و تدعوا فیها یغفر لك ذنوب خمسین سنه. (مصباح المتهجد ص 591، وسائل ج5، ص 288).
[11]. قد روى عن النبى(ص) انه قال: لعلى(ع) سبعه عشر اسما فقال ابن عباس اخبرنا ما هى یا رسول الله؟ فقال: اسمه عند العرب على و عند امه حیدره و فى التوراه الیا و فى الانجیل بریا و فى الزبور قریا و عند الروم بظرسیا و عند الفرس نیروز و عند العجم شمیا و عند الدیلم فریقیا و عند الكرور شیعیا و عند الزنج حیم و عند الحبشه تبیر و عند الترك حمیرا و عند الارمن كركر و عند المومنین السحاب و عند الكافرین الموت الاحمر و عند المسلمین وعد و عند المنافقین وعید و عندى طاهر مطهر و هو جنب الله و نفس الله و یمین الله عزوجل قوله «و یحذركم الله نفسه» و قوله: «بل یداه مبسوطتان ینفق كیف یشإ» (الفضائل تإلیف شاذان بن جبرئیل قمى، ص 175).
[12]. الفقیه: ج2، ص 300 ح 4074 قال(ع) : «نیروزنا كل یوم».
[13]. همان.
[14]. همان.
[15]. بحارالانوار: ج71، ص 173 ح 5، باب 64.
[16]. بحار: ج91، ص 136، ح 5، باب 5.
[17]. این قسمت در حدیث بحار موجود است ولى در سایر نسخ احادیث موجود نیست.
[18]. این قسمت حدیث در بحار موجود است «لانه من ایامنا و ایام شیعتنا»ج56، ص 91.
[19]. بحارالانوار: ج56، ص 141، المحاسن و الاضداد، ص 27.
[20]. التفهیم لاوائل صناعه التنجیم: ص 253.
[21]. تكتف یعنى دو دست را رویهم بر سینه گذاشتن، عملى است كه اهل سنت هنگام نماز به آن معتقدند. مى گویند بزرگ اهل سنت(عمر) این عمل را از مجوسان ایرانى اقتباس كرد و دستور داد از این پس همه مسلمانان هنگام نماز، به عنوان خضوع در برابر خدا (همچون خضوع ایرانیان در برابر پادشاه) به آن ملزم شوند.
نظرات شما عزیزان: